Thursday, 15 March 2018

بررسی اقتصادی قیام برای نشان دادن راه‌حل‌های سیاسی برون رفت؛ ترسیم بن‌بست نظام توسط مسعود نیلی

بررسی اقتصادی قیام برای نشان دادن راه‌حل‌های سیاسی برون رفت؛ ترسیم بن‌بست نظام توسط مسعود نیلی
۱۳۹۶-۱۲-۲۴
بررسی اقتصادی قیام برای نشان دادن راه‌حل‌های سیاسی برون رفت؛ ترسیم بن‌بست نظام توسط مسعود نیلی
مسعود نیلی دستیار ویژه رئیس جمهور نظام در امور اقتصادی به بررسی اقتصادی قیام ایران می‌پردازد تا نشان دهد مشکل در تفرق درونی نظام است.

جنبه اقتصادی

مسعود نیلی دستیار ویژه رئیس جمهور نظام در امور اقتصادی در مصاحبه‌ای با روزنامه ایران به تشریح وضعیتی که نظام در آن به سر می‌برد می‌پردازد.
او با این پرسش مواجه می‌شود که ارزیابی‌اش از قیام ایران چیست و هرچند پاسخ می‌دهد که «من فقط می‌توانم جنبه‌ی اقتصادی‌اش را توضیح دهم» اما در عمل گام را فراتر می‌گذارد و به تجویزهای سیاسی می‌رسد.
او سعی می‌کند به‌عنوان یک اقتصاددان ارشد در جناح روحانی ابتدا به بازخوانی «شرایط رفاهی خانوارها» بپردازد و به طور طبیعی دوره‌ی ۷۴ تا ۸۴ را که دولت در کنترل هاشمی رفسنجانی و خاتمی قرار داشت را دوره‌یی می‌داند که رفاه خانوارها افزایش یافته است و هنگامی که به دوره احمدی‌نژاد می‌رسد آنرا منفی ارزیابی می‌کند.
نیلی هنگامی که به بررسی اقتصادی دوره‌ی روحانی می‌رسد آنرا جبران خراب‌کاری‌های دوره‌ی احمدی‌نژاد می‌داند و تصریح می‌کند رشدی که در دوره‌ی روحانی اتفاق افتاده است تا آثارش را در رفاه خانوارها نشان دهد طول می‌کشد؛ به این ترتیب او خود را از توضیح اینکه چرا ادعاهای رشد اقتصادی توسط دولت نمود عینی ندارد خلاص می‌کند!

مریض بد حال

به هر رو، اما صرفه نظر از قرائت سیاسی مسعود نیلی از اقتصاد، حرف اصلی او در فروپاشی‌یی‌ست که در درون نظام ولایت فقیه در حال جریان است. او تایید می‌کند که سرمایه اجتماعی نظام بسیار پایین است به این معنی که مردم اعتماد خود را به مسئولین از دست داده‌اند و از سوی دیگر تصریح می‌کند وضعیت نظام به «مانند مریضی است که در حالت بد در بیمارستان قرار گرفته اما هم بستگان با هم و هم پزشکان با هم درگیرند.»
نیلی می‌گوید: «چیزی که به نظر من اهمیت دارد وضعیت سرمایه اجتماعی و امید به آینده است. اگر جامعه به این نتیجه برسد که به رغم وجود مشکلات و شرایطی که رضایت‌بخش نیست، روند سیاست‌های کشور و نحوه برخورد مسئولین در جهت بهبود شرایط مردم است، همراهی خواهند کرد. اگر به مردم این اطمینان داده شود که» «در ۱۰ سال آینده بیش از دو برابر رشد خواهید داشت، به سمت آرامش حرکت خواهیم کرد.
بنابراین به نظر من گلوگاه ما امید است؛ آمارهای اقتصادی نیست.»
او نتیجه می‌گیرد که تفرقه‌ی موجود در نظام به ناامیدی مردم از بهبود اوضاع دامن می‌زند. نیلی در همین رابطه می‌گوید: «برآیند فضای رسانه‌ای کشور این موضوع را به مردم القا کرده که مسئولین شما مشکل دارند؛ یا حقوق بالا می‌گیرند یا درگیر مسائل فساد مالی هستند. وجه غالب تبلیغات رسمی‌مان این است. و این در حالی است که در دنیا این کار را نمی‌کنند. چون خطرناک است.
در واقع در اتاقی که پر از گاز است، هی کبریت می‌کشند. شاید اگر این مسائل درست تجزیه و تحلیل می‌شد و مسئولان کنار هم قرار می‌گرفتند، آن موقع رویکرد دیگری در حکمرانی داشتیم. صادقانه به مردم می‌گفتیم: «مردم! این مشکلات ما هستند؛ ما هم قبول داریم و سعی می‌کنیم حلشان کنیم.» همه هم دست به دست هم می‌دادیم. اما الآن همه مقابل هم هستند.»

واقعیت

واقعیت اما همان است که نیلی خودش نیز به آن معترف است. او تایید می‌کند که « شرایط زندگی مردم از نظر استاندارد زندگی الآن با مشکلات زیادی مواجه است.» و البته اشاره‌ای هم نمی‌کند که گوش مردم از شنیدن وعده‌های دروغ نظام پر شده است.
در ادامه او سرکوب صورت گرفته به‌خصوص در رابطه با نسل جوان را مورد تایید قرار می‌دهد. به گفته‌ی نیلی «کشور ما جزو جوان‌ترین کشورهای دنیاست و باید نحوه رفتار و سلوک با جوانان اصلاح شود؛ اثر این خیلی بیشتر از کاهش تورم است. این که جوان حس کند دیده می‌شود و مسأله‌اش مورد توجه است و به خواسته‌هایش توجه می‌شود.»

در معرض خطر

برای عبور از بحران پیش روی نظام که خود را در قیام ایران بارز کرد، نیلی می‌گوید: «من پیش‌تر هم گفته‌ام ما اگر مانند افغانستان لویی‌جرگه‌ای درست کنیم که از جناح‌های مختلف در آن حضور داشته باشند و روی یک اصولی توافق کنیم، مشکلات قابل حل است. بارها گفته شده همه در یک کشتی نشسته‌ایم و اگر این کشتی غرق شود، همه ضرر می‌کنند. به همین خاطر قبلاً گفتم و الآن هم می‌گویم نقطه شروع «گفت‌و‌گوی ملی» می‌تواند از اقتصاد باشد؛ چون قابل اندازه‌گیری است. در حوزه‌های دیگر مسائل کلی مطرح می‌شود و معیار و سنجش دقیقی برای محاسبات و توافقات نیز وجود ندارد.»
نیلی می‌افزاید: «اگر مؤسسات مالی امروز دچار مشکل شده‌اند، هشداری است که ممکن است بانک‌ها هم با چنین مشکلی مواجه شوند. اگر تظاهرات مردم را در دی‌ماه شاهد بودیم، هم هشدار این است که ممکن است بیشتر و بزرگ‌تر شود و ابعاد وسیع‌تری به خود بگیرد. مسائلی که در مقیاس کوچک می‌بینیم، به ما علامت آماده‌باش می‌دهند. ممکن است دفعه بعد فرصت در اختیار شما نباشد و اگر همینطور ادامه دهیم و در همین روند پیش برویم، در معرض خطر خواهیم بود.»

شکست لویی‌جرگه

جالب آنکه در ادامه او می‌پذیرد که کوشش‌هایش برای تحقق گفتگوی ملی بین جناح‌های نظام به هیچ نتیجه‌ای نرسیده است.
روزنامه ایران از او می‌پرسد: «در آستانه ششمین سال دولت روحانی هستیم؛ شما در این شش سال ایده گفت‌و‌گوی ملی را پیگیری کرده‌اید؟ هم در همفکری و همیاری با رئیس جمهوری و هم با دیگرِ بخش‌های دولت و حاکمیت. آیا به نتیجه‌ای رسیدید؟ آیا استقبالی از این ایده شد؟»
و نیلی پاسخ می‌دهد: «خیر»
به گفته‌ی نیلی علت عدم شکل‌گیری این گفتگو بین جناح‌های نظام، «متفاوت بودن فهرست اولویت‌ها»ی آنهاست که باعث شده است «اختلافات به صورت فرسایشی در بیاید».
در چنین بستری‌ست که نیلی نتیجه می‌گیرد در فقدان سرمایه اجتماعی مکفی برای نظام انجام اصلاحات اقتصادی در آن «هزینه بر است و در شرایط موجود خطرناک!»
نیلی خطاب به جناح‌های نظام تصریح می‌کند که «اکنون مهمترین مسأله ما بازسازی اعتماد عمومی و احیای سرمایه اجتماعی است.» و می‌افزاید: «اکنون بازسازی امید و اعتماد مردم به آینده حتی از کاهش تورم و افزایش صادرات و هر مؤلفه دیگری مهمتر است!»
نیلی در اشاره‌ای به جناح مقابل نتیجه می‌گیرد که «باید همدیگر را به رسمیت بشناسیم تا از این معبر سخت گذر کنیم؛ و گرنه عواقب بدی خواهیم داشت و نتیجه‌ای حاصل می‌شود که همه از آن پشیمان خواهیم شد.»[ایران ۲۳ اسفند ۹۶]

ناظران

پرسش اما این است که آیا تفرق درونی نظام ولایت فقیه سامان‌پذیر است؟ با نگاهی گذرا به تاریخچه‌ی این نظام همواره شاهد رشد و تعمیق این شکاف بوده‌ایم؛ نقطه‌ی وحدت جناح‌های درونی نظام همواره سرکوب بیعت نکردگان با ولایت فقیه بوده است که البته به تدریج به تصفیه بیعت‌کردگان با ولایت فقیه نیز رسیدند اما واقعیت اکنون این است که آنها در برابر دو نقشه مسیر قرار گرفته‌اند؛ خلافت اسلامی! خود را حفظ کنند و مسیر تقابل با دنیا و منطقه را بپیمایند یا با تن دادن به سلسله‌ای از جام زهرهای منطقه‌ای،

و حقوق بشری ولایت مطلقه فقیه را به سلطنت مشروطه‌ی فقیه تبدیل کنند.
با وجود همین دو نقشه مسیر است که اولویت بندی جناح‌های درونی نظام متفاوت می‌شود.
در این رویکرد است که امر اقتصاد در تحلیل شرایط نظام اهمیت درجه دو پیدا می‌کند و امر سیاست به اولویت نخست تبدیل می‌شود؛ چنانکه نیلی نیز از موضع یک اقتصاددان ارشد در نظام ولایت فقیه راه برون رفت نظام را سیاسی می‌داند و نه اقتصادی، در حالی‌که خود نیز می‌پذیرد که در شرایط فعلی راه برون رفتی امکان‌پذیر نیست.
به نظر می‌رسد نظام در چرخه‌ای قرار گرفته است که هرچه بیشتر آنرا فرسوده می‌کند.
موضوع البته برون رفت نظام از بحران نیست؛ موضوع عبور از نظام برای مهار مشکلاتی‌ست که توسط آن بر جامعه ایران تحمیل شده است.
ما را در تلگرام همراهی کنید
ما را در اینستاگرام همراهی کنید
برچسب هااقتصادتروریسمخامنه ایروحانیقیام ایراننظام ولایت فقیه
اشتراکFacebookTwitter

No comments:

Post a Comment